شیرین پسر
***دیروز بهش گفتم برو هندونه بیار بشکنم با هم بخوریم همونطور هندونه به بغل ر وبه باباش میگه بابا چقد زحمت میکشی چیز میز واسه خونه میخری مگه نه من و باباش اول بعد ***منطقه ای که میشینیم اسمش پهن کوچه ست یه بار سر 4 راه وایستاده بودیم برگشته میگه از اونطرف میره 5 راه ؟ میگم نه اینجا 5 راه نداریم میگه پس چرا میگن 5 کوچه ***اینم از دسته بندی مدادرنگیهای امیرمهدی که خودش انجام داده ...